یادداشتی بە بهانۀ اکران فیلم درخت گردو/بە کارگردانی محمدحسین مهدویان
""" ... و روزی فراخواهد رسید کە ما بر فراز کوهستانهایمان در کوردستان، نظارەگر نابودی خونریزان بغداد خواهیم بود ژنرال مصطفی بارزانی . . . شکوفایی درخت گردو ((یادداشتی بە بهانۀ اکران فیلم درخت گردو/بە کارگردانی محمدحسین مهدویان)) . . «درخت گردو» یک ملودرام تکاندهنده دربارۀ فاجعۀ بمباران شیمیایی سردشت؛ آکنده از تکانههای عاطفی سهمگین و لبالب از اندوهی بیانتها کە نوای کمانچۀ "اردشیر کامکار" در کنار صدای "علیرضا قربانی" ، در آن موج میزند فاجعه بمبهای شیمیایی و تبعات هولناک آن در جنگ ایران و عراق، برای نخستین بار در جهان، دامنِ "کورد" را گرفت. سردشت، زردە، شیرک، نسار، نودشە، حلبچە و در نهایت، دزفول در جنوب ایران نیز از این مصیبت، بینصیب نماند بمباران شیمیایی، در آنِ واحد، هم «رستاخیز مردگان» بود و هم «برزخ آدمیان»؛ اما همانطور کە قبلا نیز گفتەام، """ سردشت، هنوز نفس میکشد؛ اما... """ و دوزخ، سهم تمامی آنانیست کە بەنوعی در شروع و ادامۀ این جنگ و نیز فروش تسلیحاتی اینچنینی، نقش داشتند نوشتن دربارۀ فیلم «درخت گردو» و ماجرای تلخ ژنوساید ملت کورد در سردشت (و بعدها در حلبچە و زردە و شیرک و نسار و نودشە و...) بدون دستخوش احساسات شدن، کاری غیرممکن است من، چون از داستان زندگی "مامقادر (قادر مولان پور)" - کە نقش وی را پیمان معادی بازی میکند - باخبرم، بدون اینکە این فیلم را دیدە باشم (چون هنوز اکران سراسری نشدە) با ضریب اطمینان بالا میتوانم بگویم کە رنجِ حاکم بر زندگی مامقادر، موردی مثالزدنیتر از "عومەر خاوەر" حلبچە است کە عکسش را با کودکی در آغوش، بر دیوار یکی از دپارتمانهای سازمان ملل آویختەاند مام قادر، خود، مصدوم شیمیایی بود؛ اما از روز بمباران تا لحظۀ مرگ (بیستونُە سال)، بە تیمار مصدومین شیمیایی (همسر و فرزندانش) و سفر بە شهرهای مهاباد، تبریز و ارومیه بە منظور مراجعە بە مراکز درمانی، مشغول بود و در این مدت، خانواده وی یکی پس از دیگری شهید شدند و او، تمامی این رنجها را بە تنهایی بەدوش کشید وی، در خاطرات خود برای اطرافیان، تعریف کرده که یک روز کە بر بالین یکی از فرزندانش بوده، فرزند دیگرش از وی طلب آب کرده و تا لیوان آب را بر بالینش آورده، آن فرزند هم جان داده و داغ دیدار آخر را بر دلش گذاشتە است در جای دیگر میگوید برای خاکسپاری یکی از فرزندانش به تنهایی با آمبولانس از تبریز راهی سردشت میشده که راننده او را در بین راه تنها گذاشته و حاضر نشدهاست کە وارد سردشت شیمیاییزده شود. از اینرو، او با جنازهای بر دوش وارد شهر شدە است همسر وی نیز کە در آن روزهای سیاه و شوم حامله بوده، در یکی از بیمارستانهای تبریز در شرایطی سخت، بستری بودە تا وضع حمل کند. اما مامقادر که برای دفن یکی دیگر از فرزندانش، راهی سردشت شده بود، در بازگشت بە وی خبر میرسد کە همسر و فرزند نادیدهاش را نیز از دست دادە است خیلیها مامقادر را بەنام "عمر خاور سردشت" میشناسند. اما درد عمر خاور حلبچه را همه دنیا دید و شنید؛ اما مامقادر، در شهر و زادگاه خودش هم غریب و ناشناخته بود منزل عمر خاور در حلبچه تبدیل به مرکزی برای پیگیری حقوق قربانیان شیمیایی در این شهر شده است؛ اما منزل مامقادر که برای دایر کردن تنها کلاس روستا در اختیار آموزش و پرورش گذاشته شده، اکنون مخروبه است مامقادر حتی همراه با تنی چند از اعضای انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت، راهی لاهه هلند نیز شد تا در دادگاه محاکمه یکی از دلالهای سلاحهای شیمیایی عراق شرکت کند و علیرغم اینکە با بیان سرگذشت خود، همه حضار دادگاه را متأثر ساخت، ولی حقایق زندگی وی، هیچگاە منجر به اجرای عدالت نشد آنچنان کە روایت شدە است، از تقریبا یک ربع بعد از شروع فیلم، پشت سر هم ضربههای عاطفی به تماشاگر وارد میشود و گویا تفاوتش با بقیهٔ فیلمهایی که میخواهند به زور تماشاگر را زیر بار تکانههای احساسی قرار بدهند، این است که کارگردان نه با دیالوگ و نه با داد و بیداد، بلکه با تصویر و بازی بازیگران، این حس را در مخاطبش ایجاد میکند اگر بە دوش کشیدن بدن فرزند توسط مامقادر، خوب بە تصویر کشیدە باشد، امکان ندارد کە آن را از یاد ببرید. چراکە تا آخر عمر همراهتان میماند و هر بار یادآوریِ آن، تنتان را میلرزاند از این نظر «درخت گردو» باید چیزی شبیه «فهرست شیندلر/اثر جاودانی استیون اسپیلبرگ» باشد. فیلمی انسانی که رنجَش بیشتر از آنست که بتوانید دوباره آن را ببینید؛ اما هر جا صدای موسیقیاش را بشنوید یا قاب عکسی از آنرا ببینید و یا از آن اسمی بەمیان آید، تصاویر، جلوی چشمتان زنده میشود «درخت گردو» حقیقتی مدفون را در جهت تکریم مظلومیت جانسوز ملت کورد، به تصویر میکشد و تماشاگر را با صحنههای دلخراش و لحن غمگیناش، وادار به مچاله شدن و سوگواری میکند با این تفاسیر، اکنون فیلمی در تاریخ سینمای ایران وجود دارد که در نشان دادن چهرهٔ زشت جنگ و ستمی که بر ملت کورد رفته، ممکن است در حکم یک سند تاریخی عمل کند د. شاهو قهرمانی دهبکری "کاروان" تبریز ۱۹بهمن۹۸ م . ن 981120/2